تولد دوباره... زندگی تازه

وقتی که عشق تو قلب آدم رخنه می کنه... میشه دوباره متولد شد... میشه زندگی تازه ای ساخت...

تولد دوباره... زندگی تازه

وقتی که عشق تو قلب آدم رخنه می کنه... میشه دوباره متولد شد... میشه زندگی تازه ای ساخت...

۱۰ روز تا آغاز... (روز هفتم)


اگه واسه بودن باید از بودن گذشت...میگذرم از همه ی بودنها...
آره...به قولش... کلاغ قارقاری... تو رو چه به باغ درباری!.........
میگذرم... گذشتم و خواهم گذشت از همه بودنها... تا باشم..................
امروز بدجور غریبه... این روزا بدجور تاریکه........................

نفسم تو سینه نگه می دارم...
اولین باره که هر دوتامون آنلاین شدیم...
خنده داره اما احساس خوبی دارم........
زیاد گرم نبود حرفهامون... نمیدونم شاید من اینطور حس می کنم...
شاید من زیاد حساس شدم...
دست خودم نیست....
اما چیزی که می دونم این چند روز هم می گذره...
امیدوارم همه چیز رو فراموش نکرده باشه...
فقط 2 روز مونده...
امروز نتیجه کنکور سراسری هم میاد...
امیدوارو که قبول شده باشه...

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 19:07 http://delaram62.blogsky.com

سلام
امیدوارم هیچوقت واسه بودنت از بودن کسی نگذری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد