حرفی از یک آغاز را برایت می نویسم تا بدانی که چه اندازه دوستت دارم...
قدمهایمان را تک به تک شمردم تا برای سالها خاطره ی تک تکشان را با خود مرور کنم...
حرفهایمان را یک به یک یه دل سپردم تا هیچ گاه فراموششان نکنم...
به سوی آغاز می رویم و به سوی شروع...
افسوس که این انتظار همچنان ادامه دارد و من همچنان بی تاب...
دلم می خواهد اینبار هم سنگین و رمان گونه برایت بنویسم که باز هم به انتظار خواهم ماند...
دستهایمان در دست هم...
چشمانمان رو به روی هم...
اما آیا دلهایمان هم ............؟
یک روز دیگر گذشت...
از آغاز گذشتیم و حال در بدو شروع انتظار سکوت دوباره ای سر داده است...
و تنها...
تنها خدا می داند که بر من چه خواهد گذشت...
و شاید بر تو...
دوستت دارم به اندازه تمام این حرفهای پر سکوتمان.....
عالیییییییییی
موفق باشی